کردستان هم رزمگاه هم پناهگاه


به بهانه شهادت فرزاد کمانگر و همرزمان او

  
تاريخچه مبارزات مردم کرد به درازای تاريخ جنبش آزادی خواهی سراسر ايران است. نگارنده هيچگاه  به طور ویژه در مورد کردستان مطلبی ننوشته است. اما اين بار، حقی برگردنم سنگينی می کند که ناگزیر به ادای آن هستم. من مدتی نسبتا طولانی در کردستان بودم و با اين مردم مبارز، مهمان نواز و از هر نظر اصیل از نزديک رابطه داشتم. اما آنچه که موجب می شود تا امروز از کردستان بنويسم، فدا شدن پنج آزادی خواه از اين مرز و بوم است. آنان که گرچه بی گناه از حق زندگی محروم شدند اما همچون جرقه هائي، تاريکی استبداد را شکافتند و مشعلی نورانی فرا راه جنبش آزادی خواهی مردم ايران شدند. لیست مبارزان آزادی خواه کرد که جان خود را فدای آزادی ایران کرده اند بسیاربلند است و صرفا به دوره بعد از انقلاب 57 محدود نمی شود. در کردستان شعله ها ی مبارزه آزادی خواهی هرگز خاموش نشده و پرچم رزم استبداد ستیزی این دیار دلیر، همواره برافراشته بوده است.

  پنج شهيد اخير که با سوابق متفاوت و انگيزه های گوناگون درمیدان رزم آزادی خواهی حضور یافتند، طيف وسيعی را  نمايندگی می کنند. در آن ميان، فرزاد کمانگر هم به واسطه ويژگی شغلی و هم به دلیل حضورچشمگیرخود در میدان مبارزه سياسی، بی ترديد جايگاهی ويژه می يابد. او آرمان های صمد بهرنگی را پی می گيرد، "برخلاف جريان آب شنا می کند" و سینه اش را دلاورانه در مقابل سرنيزه دژخيمان تاريک انديش حاکم، سپر می کند تا آگاهی بر جهل و تاريکی و ارتجاع وعقب ماندگی چیره شود. او آموزگارِآگاهی و روشنگری بود و به ما آموخت که مبارزه پایدار ما نه تنها مستلزم حضور دائمی در میدان نبرد که همچنین در گروی تلاش نظری و فعالیت فرهنگی مستمر ما نیزهست.

کردستان سرزمينی است که در صد سال گذشته همواره در تکاپوی آزادي، شانه به شانه سایر مناطق ايران، در مبارزه برای ایرانی آباد و آزاد وعاری ازستم و تبعیض و استثمار، مبارزه و جان ها نثار کرده است. کردستان همواره رزمگاه و يکی از خطوط مقدم جبهه نبرد با استبداد بوده است. در عين حال از دير باز و به ويژه از سال ۶۱ تا کنون، پناهگاه و پوشش حفاظتی همه نيروهای سياسي، کانال های ارتباطي، تدارکاتی و نيزآموزش های پارتيزانی بوده است. در دهه شصت، رژيم گاه تا دويست هزار نيروی نظامی در کردستان برای مهار و سرکوب جنبش آزادی خواهی در کردستان، مستقر کرده بود. کمتر شهر و روستا و منطقه ای در کردستان پيدا می شود که آماج خمپاره باران ها و حملات توپ و هلی کوپترنبوده و مورد تخریب و تهدید و ویرانسازی پاسداران و گزمه های مرگ، واقع نشده باشد. در بسياری موارد رژيم با کردستان وارد جنگ نظامی تمام عيارشده است. در مقاطعی از اين سی و چند سال، گاه مبارزه در کردستان بيش از هر جای ديگری از ايران جریان داشته و گاه اين منطقه تنها ميدان روياروئی مستقيم با نيروهای سرکوبگررژيم بوده است.
رزمجوئی و جانبازی مردم کرد ريشه در فرهنگی نيرومند و تاریخی طولانی دارد. سلحشوری، مهمان نوازی وغريب دوستی هموطنان کرد ما به اندازه سابقه مبارزاتی آنان مشهور است. هرگز فراموش نمی کنم که نيمه های شب و ناگهاني، دسته های بزرگ نيروهای رزمنده از احزاب گوناگون وارد روستاها می شدند و مردم با آغوش باز و روی گشاده و با وجود تنگنای معيشتی از آنان به گرمی پذيرائی می کردند. آنان ازجمله به همين دليل مورد خشم و کينه رژيم قرار می گرفتند. به ياد ماندنی ترين فراز اين همگامی مردم کرد با رزمندگان، در جنگ معروف آلان در منطقه سردشت و در  بهارسال ۶۲ بود. من می ديدم مردمی که خود به دنبال حمله نظامی گسترده رژيم و اشغال روستاها آواره شده و ناچار به ترک خانه و کاشانه شده بودند، در کنار جاده ها ومسيرهای تردد، مشغول پختن نان و غذا بودند و زير آتشباری های رژيم هم، به کمک پيشمرگه ها می شتافتند. چنين درجه ای از انگيزه و فداکاري، با سبقت گرفتن از جنبش آزدایبخش ویتنام، فلسطین و الجزایر، رکورد جديدی از دلاوری، همراهی و حضور در مبارزه به جای گذاشت. مردم دلير کرد با جان و مال و از روی عشق و اشتياق و با پذيرش محروميت های جانکاه، در اين مبارزه سخت و طولانی شرکت کرده اند و به حق کارنامه آنان، فصلی درخشان و افتخارآميز ازجنبش آزادی خواهی کل مردم ايران را تشکيل می دهد.
 مبارزه مردم کرد ستان به مرزهای اين منطقه محدود نمی شود. امروز کمترحزب و سازمان سياسی یافت می شود که حداقل يک  یا چند کادر برجسته، برخاسته از کردستان، در بالاترين رده های تشکیلاتی و رهبری کننده خود نداشته باشد. 

در نوشتارهای متعددی تآکيد کرده ام که جنبش های منطقه ای در ايران و از آن جمله در کردستان، تنها با گره خوردن بر پيکر جنبش آزادی خواهی سراسری مردم ايران است که می تواند فرجام پيروزمندی داشته باشند و بدون پيوند با جنبش سراسری در ایران، در رزم خود تنها خواهند ماند. نه تنها جنبش آزادی خواهانه کردستان که هر جنبش منطقه ای ديگری به چنين پيوند طبيعی و ضروری نيازمند است. اما اين پیوند مهم و ضروری، می بایست دو جانبه باشد. يعنی جنبش سراسری مردم ايران نیز، به پشتيبانی وهمگامی مردم کردستان نيازمند است.

يک اجماع سیاسی برخاسته از بلوغ فکری جنبش آزادی خواهي، می بايست از حضور نيروهای سياسی کردستان بهره مند باشد. مردم کردستان می توانند نه تنها در مسائل ويژه خود بلکه در مديريت سياسی تمام ايران، نقشی پر اهمیت و تعیین کننده ايفا نمايند و برهمه ماست که از اين سرمايه تاريخی به شیوه ای خردمندانه استفاده کنيم.
باشد که فدا شدن فرزاد کمانگر و ديگر يارانش، پيوند مبارزه مردم کردستان را با جنبش سراسری ايران محکم تر نمايد.

من به مردم بزرگ و مبارزکردستان، صمیمانه درود می فرستم ودر برابر رزم و اراده آهنین شان در تلاش برای آزادی و خودمختاری، سرتعظیم و احترام فرود می آورم
ياد همه جانباختگان آزادی خواه کردستان زنده و پاينده باد.
مسعود افتخاری
ارديبهشت ۱۳۸۹