کاهش هوش انسان

آیا داریم کند ذهن تر می شویم؟

نمره هوش انسان در تست های هوش در حال کااهش است.
بحث کارشناسان این است که انسان به قله باهوشی رسیده و بیشتر از این رشد نخواهد کرد.
  هوش انسان از 1930 به این سو به میزان زیادی افزایش یافته است. این افزایش با بهتر شدن شرایط زیستن قابل توضیح است.
اما نتیجه تست هوش در بریتانیا، دانمارک و استرالیا نشان می دهد که میزان هوش انسان در چند دهده گذشته کاهش یافته است. در این مورد که آیا این گرایش(کاهش هوش) یک روند پیشرونده و دراز مدت و یا یک پدیده محدود و گذرا می باشد، نظرات متفاوتی وجود دارد. چند مطالعه پژوهشی نشان داده است که از زمان حکومت ملکه ویکتوریا، متوسط هوش غربی ها 10 نمره بالا رفته در حالی که تحقیقات دیگر نشان می دهد که از آن زمان تا کنون در حال کاهش بوده است
 کارشناسانی هستند که می گویند گرچه ما کودن تر شده ایم اما بهداشت و درمان بهتر و تکنولوژی به این معناست که مسئله خود بخود تنظیم و حل می شود.

یک تحقیق در دانشگاه آمستردام نشان داد که هوش انسان در غرب به میزان 14 نمره کاهش یافته است. واکنش انسان به یک فرمان حرکتی در قرن نوزده 194 هزارم ثانیه بود در حالی که در سال 2004 به 275 هزارم ثانیه افزایش یافته است. این نشان می دهد که سرعت کارکردن مغز روی اطلاعات دریافت شده کاهش یافته است.
یک تحقیق مشابه در انگلستان نشان داد که نوجوانان این کشور از ده هشتاد میلادی تا سال 2008 دو نمره هوش از دست داده اند. در دانمارک و استرالیا هم تحقیقات انجام شده ناامید کننده هستند
.
چند پرسش میدان تحقیق در این زمینه را گسترده تر می کند
:
آیا رفاه و تکنولوژی باعث کندی ذهن می شود؟

آیا ابزارها به جای اینکه ادامه اندام ها باشند عامل کاهش هوش انسان هستند و آن را آرام و پیوسته تقلیل می دهند؟

آیا تغییر شیوه زندگی انسان از رابطه اجتماعی- خانوادگی فعال و تنگاتنگ به سمت یک رابطه کند و گسسته موجب کند ذهنی و تنبلی مغز انسان شده است؟

آیا در حقیقت انسان به اسارت ماشین درآمده و خود زیر سلطه آن قرارگرفته ودارد تسلط خود بر ماشین را از دست می دهد؟

از آنجائی که بین هوش عاطفی و هوش فکری یک رابطه متقابل برقرار است، آیا می توان نتیجه گرفت که گسست روابط انسان با یکدیگر به سبب تسلط ماشین و رابطه بیشتر انسان با ابزارهای تکنیکی موجب کاهش هوش و حتی مهرورزی، دل رحمی و کیفیت های عمیق او شده اند؟
آیا انسان آینده، یک تکنوکرات با قلبی منجمد است؟

آیا شلاق زدن بچه ها توسط والدین و گذاشتن این شرط که آنان باید از همه چیز سر در بیاورند موجب پراکنده فکری، انارشیسم مغزی و کاهش هوش و در نتیجه ولخرجی در سرمایه انسانی آنان شده است؟
اگر چنین باشد بدا به حال پدر و مادرانی که می خواهند فرزندانشان از آنچه بین آسمان و زمین است سر در بیاورند بی آن که به نیازهای عاطفی، آرزوهای واقعی و شادی کردن و لذت بردن از زندگی پاسخی در خور داده باشند.

این زنگ خطر، زمانی ترسناک تر می شود که نتیجه تحقیقاتی دیگری را هم اضافه کنیم. پژوهش های روانپزشکی نشان می دهد که سن افسردگی در انسان به 6 سالگی رسیده است. یعنی یک کودک 6 ساله به جای اینکه از در و دیوار بالا برود و سرشار از انرژی و میل به زندگی باشد، آرزوی مرگ می کند

آیا از خود بیگانگی انسان با کاهش هوش او آغاز شده است؟ در آن صورت آیا این روند برنامه ریزی شده و هدف دار است یا آنکه انسان در چاهی که خود کنده گرفتار شده است بی آن که قصد نحستین او چنین بوده باشد؟

وظیفه جامعه، مدارس و خانواده چیست؟

آیا به جای تمرکز برخوشبختی واقعی و شادمانی فرزندان مان در  دوران جوانی ، تلاش ما متوجه یک آینده "پول دار تر" برای آنهاست. آینده ای که پول و ابزار زندگی بسیار دارد اما خالی از شادمانی وعشق و آسایش و آرامش روحی است؟

بیشتر بخوانید:
http://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-2730791/Are-STUPID-Britons-people-IQ-decline.html#ixz....